زمان تقریبی مطالعه: 7 دقیقه

اسود عنسی

اَسْوَدِ عَنْسی، اسود بن كعب بن عوف (مقـ 11ق‌/ 632م‌)، از بزرگان یمن كه داعیۀ پیامبری داشت‌. از زندگی او آگاهی اندكی در دست است و آنچه میدانیم نیز، مربوط به اواخر ایام پیامبر اكرم (ص‌) و دعوی پیامبری اسود و جنگهای ردّه است كه با افسانه‌ها درآمیخته است‌. 
اسود از بنی عنس یكی از تیره‌های قبیلۀ بزرگ مذحج بود (ابن قتیبه‌، 65؛ مسعودی‌، 276؛ دارقطنی، 3/ 1622) و در خُبّان نزدیك نجران زاده شد (طبری‌، 3/ 185؛ دار قطنی، 2/ 745). خاندان اسود گویا از «عباهله‌» بوده‌اند و اسود را نیز بدین مناسبت «عبهله‌» خوانده‌، یا لقب داده بودند (طبری‌، 3/ 233؛ سهیلی، 7/ 445-446). اما عباهله عنوان پادشاهان محلی یمن است كه حكمرانی در خاندانشان ارثی بود و در كنار فرمانروایان ایرانی كه از زمان خسرو انوشیروان بر این دیار چیره شده بودند، حكومت میكردند و گویا نسبشان به ملوك حمیر میرسیده است (جاحظ، الحیوان‌، 7/ 101؛ نیز نك‍ : ابن سیده‌، 3/ 136؛ ابن منظور، مادۀ عبهل‌). از نظر استقلال در امور داخلی نیز شاید بتوان ایشان را با مرزبانان صاحب تخت (ملوك السریر) عصر ساسانی (نك‍ : كریستن سن‌، 84؛ نیز علی، 5/ 196) شبیه دانست‌. 
به‌هرحال‌،در 10ق و به‌روایتیدر 6ق‌،پیامبراسلام‌(ص‌)نمایندگانی به سوی قبایل عرب و بلاد عربی فرستادند و مردم را به اسلام دعوت كردند، از جم‍‍له وائل بن حجر را كه خود از «اقیال‌» (= بزرگان‌) عرب بود، با نامه‌ای نزد «اقیال و عباهله‌» فرستادند (ابن سعد، 1/ 287؛ همدانی، 2/ 338؛ ابن حجر، 3/ 628 - 629). همچنین گفته‌اند كه پیامبر (ص‌) جریر بن عبدالله بجلی را نزد اسود فرستادند، اما او اسلام را نپذیرفت (بلاذری‌، 1/ 125). اگر این روایت درست باشد، میبایست اسود از سران و حكمرانان قوم‌، و یا چنانكه لقبش نشان میدهد، از عباهلۀ یمن بوده باشد. فراهم آمدن قبایل بزرگ یمن بر گرد او و طغیان وی و نبردش با سپاه مدینه نیز مؤید این معنی است‌. 
به هر حال‌، شورش اسود از غار خبان در نزدیكی نجران و در زمان حیات پیامبر (ص‌) آغاز شد (ابن هشام‌، 4/ 246؛ بسوی‌، 3/ 262؛ طبری‌، 3/ 229-240) و از آنجا كه این شورش 2 یا 4 ماه بیشتر به درازا نكشید (همانجا؛ ابوالفدا، 1/ 63؛ ابن وردی‌، 1/ 214) و نیز از آن رو كه گفته‌اند: او چند روز پیش از وفات پیامبر (ص‌) درگذشت (بلاذری‌، 1/ 127؛ طبری‌، 3/ 240؛ ابن ماكولا، 2/ 543)، می‌توان ذیقعدۀ 10/ فوریۀ 632 را آغاز طغیان او دانست‌. اما روایات دیگری هم در دست است حاكی از آنكه شورش و نیز مرگ او پس از وفات پیامبر (ص‌) و در زمان خلافت ابوبكر اتفاق افتاده است (یعقوبی، 2/ 130؛ همدانی، 8/ 27؛ ابن حزم‌، 2/ 214). 
اسود پس از آنكه قبایل بزرگ یمنی چون مذحج‌، كنده‌، و هَمْدان را گرد آورد، نخست به نجران تاخت و سراسر منطقۀ ساحلی، همچنین بخشهای درونی شبه جزیره تا حضرموت و حدود طائف را فرمانبردار خود كرد. شهر بن باذان (باذام‌) در نزدیكی صنعا به جنگ او شتافت‌، اما تاب نیاورد و كشته شد و اسود 25 روز پس از خروج از غارِ خبان صنعا را نیز تصرف كرد (بسوی‌، بلاذری‌، همانجاها؛ طبری‌، 3/ 229؛ ابن اثیر، 2/ 378). معاذ بن جبل و دیگر نمایندگان پیامبر (ص‌) در یمن به قبایل پناه بردند و عمرو بن حزم و خالد بن سعید بن عاص برای یاری خواستن رهسپار مدینه شدند (طبری‌، 3/ 229-230). 
با انتشار خبر شورش اسود، پیامبر (ص‌) كسانی را نزد قبایل یمنی فرستادند تا برضد اسود به كار پردازند (همو، 3/ 231؛ ابن عبدالبر، 4/ 1551)؛ و از آن جم‍‍له وَبربن یحَنَّس را به صنعا گسیل داشتند (ابن حبیب‌، 151؛ طبری‌، 3/ 134؛ كلاعی، 152؛ نك‍ : كائتانی، II(1)/ 678، كه احتمال داده است وی مسیحی بوده باشد). او نیز با فیروز و دادویه همداستان شد و به كمك قیس بن هبیره كه بر جان خود بیمناك شده بود و با همراهی مرزبانه همسر ایرانی اسود، شبانگاه اسود را در خواب كشتند (ابن حبیب‌، همانجا؛ بلاذری‌، 1/ 126؛ طبری‌، 3/ 235- 239). این واقعه چند روز پیش از وفات پیامبر (ص‌) اتفاق افتاد و گویند خبر آن به ابوبكر رسید (بلاذری‌، 1/ 127؛ طبری‌، 3/ 235-236؛ مسعودی‌، 277؛ قس‌: یعقوبی، 2/ 130؛ همدانی، همانجا). پس از مرگ اسود، قیس بن هبیره در جنگ بر سر قدرت و برای خشنودی یاران اسود، دادویه را كشت (ابن سعد، 5/ 534؛ ابن كثیر، 6/ 331؛ نیز نك‍ : ه‍ د، ابناء) و ایرانیان را از یمن بیرون راند و از اطاعت ابوبكر نیز سرپیچید. ابوبكر كسانی را به سركوب او فرستاد و سرانجام‌، وی دستگیر گردید و به مدینه فرستاده شد (بلاذری‌، همانجا؛ طبری‌، 3/ 323 به بعد). 
برخی از معاصران‌، شورش اسود را قیامی بر ضد حضور ایرانیان در یمن دانسته‌اند (حداد، 1/ 170؛ قس‌: EI2, I/ 728)؛ اما باید گفت‌: از آنجا كه او ایرانیان را در زمرۀ اطرافیان و یاران خود جای داد و نیز با زنی ایرانی ازدواج كرد، بعید می‌نماید كه صرفاً به ضدیت با ایرانیان دست به قیام زده باشد. شاید بتوان شورش اسود را همانند ارتداد بحرین كه در آن منذر بن نعمان به وسوسۀ برپایی مجدد پادشاهی لخمیان بر ابوبكر شوریده بود (طبری‌، 3/ 304؛ ابن اعثم‌، 1/ 48- 49)، كوششی برای تجدید سلطنت قدرتمند یمن و حمیریان دانست (نك‍ : طبری‌، همانجا) كه خاطرۀ آن هنوز در ذهن مردمان برجای بود، به ویژه آنكه مذحجیان و اهل نجران به اسود وعده كردند كه پادشاهی نجران از آن او باشد (كلاعی، 151؛ نویری‌، 4/ 54 به بعد). 
كاملاً روشن نیست كه اسود از چه زمانی با ایرانیان بدرفتاری آغاز كرد. آنچه از روایات می‌توان دریافت‌، این است كه آنان به آسودگی در دستگاه او آمد و شد داشته‌اند و در برخی مآخذ ترتیب وقایع به گونه‌ای است كه نشان میدهد بدگمانی و سخت گرفتن اسود بر ایرانیان پس از دیدار فیروز و دادویه با نمایندۀ پیامبر (ص‌) و مسلمان شدن آنان (ابن حبیب‌، 151؛ طبری‌، 3/ 237؛ مجم‍‍ل التواریخ‌...، 255) بوده است‌. پیش از آن نیز اسود با مثله كردن نعمان یهودی كه مسلمان شده بود (ابن سعد، 5/ 535)، دشم‍نی خود را نسبت به هرگونه رابطه با اسلام و پیامبر (ص‌) نشان داده بود؛ و آنچه بعدها دربارۀ گواهی دادن او بر نبوت پیامبر (ص‌) در مآخذ آمده‌، بیشتر متأثر از مناقشات كلامی بعدی است (نك‍ : مقدسی، 5/ 154؛ ابن حزم‌، 2/ 214، 225). 
اسود را از سخن سرایان عرب دانسته‌اند (جاحظ، البیان‌...، 1/ 280) كه با كاهنی و نیرنگ بازی مردم را به سوی خود میخوانده است (بلاذری‌، 1/ 126؛ طبری‌، 3/ 185؛ مسعودی‌، همانجا). در برخی مآخذ آمده است كه دو شیطان به نامهای «سحیق‌» و «شقیق‌» آنچه او میگفته‌، بدو القاء می كرده‌اند (بیهقی، 5/ 335-336؛ سهیلی، 7/ 446). ابوالفرج اصفهانی روایتی از دیدار اعشی با اسود آورده كه وی را مدح گفته‌، و پاداش یافته است (8/ 83). 

مآخذ

ابن اثیر، الكامل‌؛ ابن اعثم كوفی، احمد، الفتوح‌، حیدرآباد دكن‌، 1968م‌؛ ابن حبیب‌، محمد، «اسماء المغتالین من الاشراف‌...»، نوادر المخطوطات‌، به كوشش عبدالسلام هارون‌، قاهره‌، 1373ق‌/ 1954م‌؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، الاصابۀ فی تمییز الصحابۀ، قاهره‌، 1328ق‌؛ ابن حزم‌، علی، الفصل‌، به كوشش محمد ابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره‌، عكاظ، 1402ق‌/ 1982م‌؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الكبری‌، بیروت‌، دارصادر؛ ابن سیده‌، علی، المخصص‌، قاهره‌، 1317ق‌؛ ابن عبدالبر، یوسف‌، الاستیعاب‌، به كوشش علی محمد بجاوی‌، قاهره‌، مطبعۀ نهضه‌؛ ابن قتیبه‌، عبدالله‌، المعارف‌، به كوشش ثروت عكاشه‌، قاهره‌، 1960م‌؛ ابن كثیر، البدایۀ؛ ابن ماكولا، علی، الاكمال‌، به كوشش عبدالرحمان بن یحیی معلمی، حیدرآباد دكن‌، 1392ق‌/ 1972م‌؛ ابن منظور، لسان‌؛ ابن وردی‌، عمر، تتمۀ المختصر فی اخبار البشر، به كوشش احمد رفعت بدراوی‌، بیروت‌، 1389ق‌/ 1970م‌؛ ابن هشام‌، عبدالملك‌، السیرۀ النبویۀ، به كوشش ابراهیم ابیاری و دیگران‌، قاهره‌، 1355ق‌/ 1936م‌؛ ابوالفدا، المختصر فی اخبار البشر، بیروت‌، 1375ق‌/ 1956م‌؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، بیروت‌، 1390ق‌/ 1970م‌؛ بسوی‌، یعقوب‌، المعرفۀ و التاریخ‌، به كوشش اكرم ضیاء عمری‌، بغداد، 1396ق‌/ 1976م‌؛ بلاذری‌، احمد، فتوح البلدان‌، به كوشش صلاح‌الدین منجد، قاهره‌، 1956م‌؛ بیهقی، احمد، دلائل النبوۀ، به كوشش عبدالمعطی قلعجی، بیروت‌، 1405ق‌/ 1985م‌؛ جاحظ، عمرو، البیان و التبیین‌، به كوشش حسن سندوبی، قاهره‌، 1351ق‌/ 1932م‌؛ همو، الحیوان‌، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم‌، بیروت‌، 1388ق‌/ 1969م‌؛ حداد، محمد یحیی، تاریخ الیمن السیاسی، بیروت‌، 1407ق‌/ 1986م‌؛ دارقطنی، علی، المؤتلف و المختلف‌، به كوشش موفق بن عبدالله‌، بیروت‌، 1406ق‌/ 1986م‌؛ سهیلی، عبدالرحمان‌، الروض الانف‌، به كوشش عبدالرحمان وكیل‌، قاهره‌، 1967م‌؛ طبری‌، تاریخ‌؛ علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام‌، بیروت‌، 1969م‌؛ كریستن سن‌، آرتور، ایران در زمان ساسانیان‌، ترجم‍‍ۀ رشید یاسمی، تهران‌، 1367ش‌؛ كلاعی بلنسی، سلیمان‌، تاریخ الردۀ، به كوشش خورشید احمد فاروق‌، قاهره‌، دارالكتاب الاسلامی؛ مجم‍‍ل التواریخ و القصص‌، به كوشش محمدتقی بهار، تهران‌، 1318ش‌؛ مسعودی‌، علی، التنبیه و الاشراف‌، لیدن‌، 1893م‌؛ مقدسی، مطهر، البدء و التاریخ‌، به كوشش كلمان هوار، پاریس‌، 1916م‌؛ نویری‌، احمد، نهایۀ الارب‌، ترجم‍‍ۀ محمود مهدوی دامغانی، تهران‌، 1364ش‌؛ همدانی، حسن‌، الاكلیل‌، به كوشش انستاس ماری كرملی، بغداد، 1931م)‌؛ یعقوبی، احمد، تاریخ‌، بیروت‌، دارصادر؛ نیز: 

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.